هندسه سياسي در انديشه امام خميني

هندسه سياسي در انديشه امام خميني

امام خميني(ره)؛ پيوند دهنده فقه و عرفان

 

«از انديشه‏هاي سياسي و اجتماعي امام خميني چه نظريه و راهبردهائي قابل استنباط است و با چه چارچوب نظري و راهبردي مي‏توان به تحليل انديشه‏هاي سياسي امام پرداخت؟

 

اشاره :

مقاله توضيح مي‏دهد كه انديشه سياسي كه توسط امام خميني، مهندسي و اجراء شد بدقت در ذهن ايشان، چيده و تنظيم شده بود و از كليه اركان نظري و راهبردي براي يك انقلاب و تشكيل حكومت جديد و نظام ديني، برخوردار بود. سپس جهت اثبات تحقق همه اجزاء يك هندسه دقيق سياسي، به اظهارات و مكتوبات و نيز اقدامهاي امام راحل«رض»، استناد شده است.

توفيق عظيم امام خميني در رهبري يك انقلاب بزرگ از سال 1341 تا پيروزي آن و براندازي يك نظام قدرت‏مند و سپس رياست و هدايت يك نظام اجتماعي و سياسي نوين طي ده سال مي‏تواند سؤال اساسي زير را براي انديشمندان سياسي مطرح نمايد:

هندسه سياسي در انديشه امام خميني

«از انديشه‏هاي سياسي و اجتماعي امام خميني چه نظريه و راهبردهائي قابل استنباط است و با چه چارچوب نظري و راهبردي مي‏توان به تحليل انديشه‏هاي سياسي امام پرداخت؟»

امام خميني، مرد علم و نظر بود. او در فقه و اصول و كلام و فلسفه و عرفان به مقام استادي رسيد و در تاريخ و ادبيات نيز در حد بالائي بود.(1) در عين حال او مرد عمل و اقدام بود زيرا در مقام اجتهاد و مرجعيت با صدور فتوا، تكاليف عملي مؤمنين را مشخص مي‏كرد و به‏همين لحاظ با واقعيات زندگي مردم و مشكلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نيز در عين فقاهت و مرجعيت، آشكار و مستقيم وارد عرصه اقدام و مبارزه سياسي گرديده و بزرگترين و مهمترين رهبر مخالفان شاه شد. در تبعيد پانزده ساله نيز به تعليمات و تبليغات انقلابي دست زد و كادرسازي و سازماندهي نمود. با چنين دستمايه و سابقه‏اي از سال 1356 بعنوان‏رهبربلامنازع انقلاب‏اسلامي با بسيج مردمي، نظام شاهنشاهي را براندازي كرد و از سال 1357 تا هنگام رحلت، رئيس نظام جمهوري اسلامي بود. در طول تاريخ ايران و جهان و در طي قرون اخير شايد بي نظير و يا لااقل كم‏نظير است كه مردي در اوج زهد و عرفان و علم، دست به يك انقلاب خونين مكتبي و مردمي زده باشد و يك قدرت بزرگ منطقه‏اي و مورد حمايت همه ابرقدرت‏ها را ساقط نموده و سپس دهسال نيز در عين مرجعيت، نقش رهبري سياسي و رياست دولت را نيز ايفا كرده باشد.

چنين جريان تاريخي، انقلابي و سياسي عظيمي به رهبري امام خميني داراي چه پشتوانه نظري و راهبردي بوده و اين انديشه داراي چه سازمان و انسجامي بود كه اين چنين در تحقق اهداف خود قرين تحول و توفيق شد و چنانكه امام در براندازي نظام شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي از اين انديشه منسجم استفاده كرد، اينك در حفظ و گسترش و اصلاح و تكميل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب او چگونه مي‏توان از آن استفاده كرد؟

مفروضات و اركان يك چارچوب نظري و راهبردي

نظريه و راهبردي را كه مي‏خواهيم از آرا و انديشه سياسي امام استنباط و استخراج كرده و يا بمدد آن به انديشه‏هاي امام وارد شويم، هندسه سياسي امام خميني و جامعه مطلوب يا مدينه فاضله او مي‏ناميم.

اين هندسه و چارچوب شامل 5 ركن و عنصر است:(2)

1ـ وضع موجود جامعه چيست؟

انسان در چارچوب روابط اجتماعي و زندگي جمعي اهداف و نيازهاي خود را تعقيب و اشباع مي‏نمايد و جامعه واقعي و مفروض داراي سه ركن اساسي است:

1 ـ اقتصاد و معيشت

2 ـ فرهنگ و معنويت

3 ـ سياست و حكومت

جامعه، محيط زندگي انسان است و آدمي سعادت و شقاوت خود را در درون آن به‏خوبي حسّ مي‏كند و هركس در حدّ خود، از ساختار و كاركردش، استنباطي داشته و نسبت به آن داراي احساسات و موضع‏گيري‏هاي منفي و مثبتي است.(3)

اركان هندسه سياسي و چارچوب نظري راهبردي انديشه سياسي امام خميني

جهان بيني و اصول اعتقادات چيست؟

وضع مطلوب جامعه چه بايد باشد؟

راهبر  چه بايد كرد؟

وضع موجودجامعه چيست؟

وضع مسبوق و تاريخ جامعه چه بوده؟

2 ـ وضع مطلوب جامعه كدام است؟

آدمي موجودي است با دو بعد مادي و معنوي و داراي عقل و اراده و با توان انتخابگري و هدفگذاري. بنابر اين او همواره در افق ديد و ذهن خود تصويري از يك وضع مطلوب و آرماني جامعه را دارد.(4)

3 ـ چه بايد كرد؟ (راهبرد و خط مشي)

وجود تصويري از يك جامعه مطلوب در ذهن افراد و ذهنيت اجتماع داراي اين كاربرد است كه شهروندان دانسته يا ندانسته، كم و يا زياد وضع موجود جامعه را با آن مي‏سنجند. نتيجه اين مقايسه از لحاظ كلي به صورت‏هاي زير است:

الف ـ وضع موجود در راستاي وضع مطلوب است.

ب ـ وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد اما اين اختلاف كم، سطحي و صوري است.

ج ـ وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد ولي عدم تطابق زياد، اساسي و عميق است.(5)

عقل نظري و نخبگان و افكار عمومي و عقل جمعي، اگر تحقيقا به هريك از قضاياي فوق برسند به تناسب خط مشي‏ها و راهبردهاي زير را توصيه و تجويز مي‏كند:

الف ـ وضع موجود و روش‏ها و راهبردهاي قبلي بايد حفظ شود.

ب ـ در وضع موجود بايد رفرم و اصلاح صورت بگيرد.

ج ـ وضع موجود بايد بصورت انقلابي و بنيادي برهم زده شود تا مدينه فاضله ايجاد شود.

4 ـ وضع تاريخي جامعه چه بوده است؟

مورخين و فلاسفه و عالمان تاريخ همواره تلاش داشته‏اند به اين پرسش، پاسخ گويند.(6) اين سؤال در شرايطي كه نخبگان و شهروندان به اين نتيجه مي‏رسند كه وضع موجود بسيار بد و ناصواب است، بيشتر موضوعيت و اولويت مي‏يابد و همه مايلند سرمنشاء و ريشه‏هاي كژي‏ها و انحرافات را بشناسند و بدانند وضع موجود چرا به بن بست كشانده شده است.

5 ـ جهان بيني و اصول اعتقادات آن چيست؟

مكتب‏هاي بزرگ سياسي ـ اجتماعي اعم از الهي و انساني، هركدام براي انسان و جامعه مطلوب شاخص‏هائي متفاوت ارائه كرده‏اند در اين رابطه مي‏توان مكاتب بزرگ معاصر يعني ماركسيسم، ليبراليسم و اسلام را با هم مقايسه كرد.(7) دوران ماركسيزم سپري شده و قرن 21، عصر تقابل و تعامل سرنوشت ساز اسلام وليبراليسم خواهد بود.(8)

سؤال اين بود كه چرا شاخص‏هاي جامعه مطلوب و راهبردهاي مكاتب با يكديگر تفاوت‏هاي اساسي دارند؟ مثلاً در جامعه مطلوب اسلامي، چرا حكم و حاكم بنوعي بايد از طرف خداوند باشند(9) يا اقتصاد اسلامي بنياد مبتني بر كار و انفاق و ايثار و يا(10) فرهنگ بايد مبتني بر توحيد و باور به يگانگي خداوند و ضرورت بندگي انسان در مقابل او باشد؟(11) در حالي‏كه در ليبراليسم، حكم و حاكم اصالتا به نوعي منبعث از آدميان و اساس اقتصادش، مبتني بر سود و منفعت‏طلبي بوده و اساس فرهنگي باور به انسان محوري و دنيا گرائي است؟(12) با توجه به تفاوت در شاخص و ماهيت مدينه فاضله مكاتب، طبعا خط مشي‏ها و راهبردشان نيز با هم متفاوت است. اين دستورالعملها و راهبردها دقيقا با ويژگي‏هاي جامعه مطلوب اسلامي و جهان‏بيني و اصول اعتقادات اسلام تناسب داشته و منبعث از آنهاست (اصل تناسب وسيله و هدف)(13). پس چون جهان بيني و اصول اعتقادات مكاتب تفاوت اساسي دارند بنابراين اصول مدينه فاضله آنها هم با هم تفاوت اساسي دارد.

اگر در جامعه مطلوب اسلامي حاكم و حكم بايد به نوعي از سوي خدا باشند براي اين است كه جهان بيني و اصول اعتقادات مكتب اسلام بر توحيد استوار بوده و به حاكميت تكويني وتشريعي خداوند باور دارد. اگر علم و عدالت از مهمترين شرايط حاكم اسلامي است براي آن است كه خداوند به عنوان حاكم علي الاطلاق كل هستي، داراي علم و عدالت مطلق است.(14) همانطور كه گردش حسنه امور كل هستي مبتني بر علم و عدالت مطلق خداوند است، حاكم اسلامي نيز براي گردش حسنه امور جامعه و انسانها بايد داراي علم و عدالت باشد يعني حاكميت در جامعه انساني كه بخشي از هستي و كائنات است نمي‏تواند جدا از اصول حاكميت در كل هستي يعني حاكميت خداوند باشد.(15) اينك مي‏توانيم به عرصه انديشه سياسي امام خميني وارد شويم و در اين ميان به مجموعه درسهاي ولايت فقيه كه در سال 1348 در نجف افاده شده رجوع مي‏كنيم:

نگرش راهبردي و حكومتي

هندسه سياسي در انديشه امام خميني

در اولين جملات درس ولايت فقيه در نجف، امام گفتار خود را از ركن سوم هندسه سياسي يعني چه بايد كرد و راهبردها آغاز مي‏كند و اين بيانگر عملياتي بودن فقه او است و اين مهمترين مميزه امام نسبت به بسياري از علما و مراجع مي‏باشد و اينكه امام در نهايت انديشه و علم را براي عمل و اقدام مي‏خواهد. 

«... هركس عقايد و احكام اسلامي را حتي اجمالاً دريافته باشد چون به ولايت فقيه برسد و آنرا به تصور آورد بي‏درنگ تصديق خواهد كرد و آنرا ضروري و بديهي خواهد شناخت.»(16)

امام دغدغه اجرا و عملي شدن احكام اسلامي را دارند و نگران تعطيل ماندن احكام سياسي و اجتماعي اسلام است:

«اين كه امروز به ولايت فقيه چندان توجهي نمي‏شود و احتياج به استدلال پيدا كرده علتش اوضاع اجتماعي مسلمانان عموما و حوزه‏هاي علميه خصوصا مي‏باشد اوضاع اجتماعي ما مسلمانان و وضع حوزه‏هاي علميه ريشه‏هاي تاريخي دارد كه با آنها اشاره مي‏كنم. نهضت اسلام در آغاز گرفتار يهود شد..... بعد از آنها نوبت به طوائفي رسيد كه به يك معني شيطان‏تر از يهودند. اينها به صورت استعمارگر از سيصد سال پيش يا بيشتر به كشورهاي اسلامي راه پيدا كردند و براي رسيدن به مطامع استعماري خود لازم ديدند كه زمينه‏هائي فراهم سازند تا اسلام را نابود كنند».(17)

«..... تبليغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الان گذشته از عامه مردم طبقه تحصيل كرده چه دانشگاهي و چه بسياري از محصلين روحاني، اسلام را درست نفهميده‏اند و از آن تصور خطائي دارند همانطور كه مردم افراد غريب را نمي‏شناسند اسلام را هم نمي شناسند..... چنانچه كسي بخواهد اسلام را آنطور كه هست معرفي كند مردم باين زودي‏ها باورشان نمي يايد. بلكه عمال استعمار در حوزه‏ها هياهو و جنجال بپا مي‏كنند.»(18)

وضع موجود و وضع پيشين جامعه و حوزه

امام سپس به ركن اول هندسه سياسي و وضع موجود جامعه و حوزه‏ها نظر كرده و آنرا مطلقا قابل قبول نمي‏داند. و ريشه‏هاي تاريخي سستي و فتور امروز مسلمانان را تا عمق تاريخ پي مي‏گيرد و از توطئه يهود در صدر اسلام و از تهاجم استعمار از سه قرن قبل سخن مي‏گويد و بخصوص از نفوذ و تأثير آنها در حوزه‏ها شكوه دارد. در عين حال به تاريخ صدر اسلام اشاره مي‏كند و از جامعه مطلوبي كه پيامبر در صدر اسلام ساخته و قوانين الهي را حاكميت بخشيده ياد مي‏كند. و اميد مي‏دهد كه مي‏توان با همان قوانين و با قرآن و سنت، امروز هم ركن دوم هندسه سياسي يعني جامعه مطلوب اسلامي را برپا كرده و وضع موجود و نظام فاسد شاهنشاهي را برهم زد.

مهمترين شاخص جامعه مطلوب:

حاكميت قانون الهي

امام مي‏گويند:

«آن روز كه در غرب هيچ خبري نبود و ساكنانش در توحش بسر مي‏بردند و آمريكا سرزمين سرخ پوستان نيمه وحشي بود، در مملكت پهناور ايران و رم محكوم استبداد و اشرافيت و تبعيض و تسلط قدرتمندان بودند و اثري از حكومت مردم و قانون در آنها نبود، خداي تبارك و تعالي بوسيله رسول اكرم(ص) قوانين فرستاد كه انسان از عظمت آنها به شگفت ميايد. براي همه امور قانون و آداب آورده است... هيچ موضوع حياتي نيست كه اسلام تكليفي براي آن مقرر نداشته و حكمي درباره آن نداده باشد.»(19)

بنابراين از ديد انديشه امام مهمترين شاخص جامعه مطلوب و مدينه فاضله اسلامي (يعني ركن دوم) رواج و حاكميت قانون الهي و روشن بودن تكليف مردم در همه زمينه‏هاست.

امام در توضيح اينكه چرا و چگونه در وضع موجود جامعه شاهنشاهي حاكميت قانون الهي و اسلامي از بين رفته، به وضع مسبوق و تاريخ يعني ركن چهارم اشاره مي‏كند:

«توطئه‏اي كه دولت استعماري انگليس در آغاز مشروطه كرد به دو منظور بود يكي كه در همان موقع ناشي شد اين بود كه نفوذ روسيه تزاري را در ايران از بين ببرد و ديگري همين كه با آوردن قوانين غربي احكام اسلام را از ميدان عمل و اجرا خارج كند.»(20)

در همين راستا امام به نقد و نفي وضع موجود نظام شاهنشاهي از بعد مسائل قضائي و قانوني مي‏پردازد:

«تحميل قوانين بيگانه بر جامعه اسلامي ما منشاء گرفتاريها و مشكلات بسيار شده است. اشخاص مطيعي الآن در عدليه هستند كه از قوانين دادگستري و طرز كار آن شكايتها دارند. اگر كسي گرفتار دادگستري فعلي ايران يا ساير كشورهاي مشابه آن شود يك عمر بايد زحمت بكشد تا مطلبي را ثابت كند.»(21)

مهمترين راهبرد امام: تشكيل حكومت اسلامي

امام انگيزه امام از ذكر اين مقدمات در نهايت ارائه راهبرد عملي يعني بيان ضرورت تشكيل حكومت اسلامي بر اساس ولايت فقيه است.

«.... اعتقاد به ضرورت تشكيل حكومت و برقراري دستگاه اجراء و اداره جزئي از ولايت است. چنانكه مبارزه و كوشش براي آن از اعتقاد به ولايت است.»(22)

«مبارزه در راه تشكيل حكومت اسلامي لازمه اعتقاد به ولايت است.... توجه داشته باشيد كه شما وظيفه داريد حكومت اسلامي تأسيس كنيد.»(23)

«دليل ديگر به لزوم تشكيل حكومت، ماهيت و كيفيت قوانين اسلام ـ احكام شرع است ماهيت و كيفيت اين قوانين مي‏رساند كه براي تكوين يك دولت و براي اداره سياسي و اقتصادي و فرهنگي جامعه تشريح گشته است. اولاً احكام شرع حاوي قوانين و مقررات متنوعي است كه يك نظام كلي اجتماعي را ميسازد. در اين نظام حقوقي، هرچه بشر نياز دارد فراهم آمده است. از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهري و امور خصوصي و زندگي زناشوئي گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با ساير ملل، از قوانين جزائي تا حقوق تجارت و صنعت و كشاورزي.... معلوم است كه اسلام تا چه حد به حكومت و روابط سياسي و اقتصادي جامعه اهتمام مي‏ورزد تا همه شرايط به خدمت را بيت انسان مهذب و با فضيلت درآيد .قرآن مجيد و سنت شامل همه دستورات و احكامي است كه بشر براي سعادت و كمال خود احتياجي دارد.»(24)

انقلاب: مهمترين راهبرد عملياتي

هندسه سياسي در انديشه امام خميني

مهمترين فراز و راهبرد دروسي ولايت فقيه كه در سال 48 تبليغ شد و در سال 57 تحقق يافت، تجويز و ضرورت انقلاب است. امام اين عمل را مقدمه لازم و ضروري تشكيل حكومت اسلامي، برهم زدن وضع موجود شاهنشاهي و استقرار وضع مطلوب اسلامي تلقي مي كند. امام چون اين تجويز را از متن آموزه‏هاي اسلامي استخراج و استنباط كرده بنابر اين اطلاق «انقلاب اسلامي» بر اين واقعه صحيح و با مسمي است:

«شرع و حق حكم مي‏كند كه بايد نگذاريم وضع حكومتها به همين صورت ضد اسلامي يا غير اسلامي ادامه پيدا كند. دلائل اين كار واضح است. چون برقراري نظام سياسي غير اسلامي به معني بي اجرا ماندن نظام سياسي اسلام است. همچنين به اين دليل كه هر نظام سياسي غير اسلامي، نظام شرك‏آميز است ـ چون حاكمش طاغوت است و ما موظفيم آثار شرك را از جامعه مسلمانان و از حيات آنان دور كنيم و از بين ببريم و باز به اين دليل كه ما موظفيم شرايط اجتماعي مساعدي براي تربيت افراد مؤمن و با فضيلت فراهم سازيم و اين شرائط درست ضد شرايط حاكميت طاغوت و قدرتهاي نارواست. شرايط اجتماعي كه ناشي از حاكميت طاغوت و نظام شرك‏آميز است لازمه‏اش همين فسادي است كه مي‏بينيد اين همان «فساد في‏الارض» است كه بياد از بين برود و مسبين آن بسزاي اعمال خود برسند.

«..... ما چاره‏اي نداريم جزاين كه دستگاه‏هاي حكومتي فاسد و فاسد كننده را از بين ببريم و هيئت‏هاي حاكمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون كنيم. اين وظيفه‏اي است كه همه مسلمانان در يك يك كشورهاي اسلامي بايد انجام بدهند و انقلاب سياسي اسلامي را به پيروزي برسانند»(25)

در اين جملات اركان 1 و 2 و 3 هندسه سياسي در يك رابطه هماهنگ و نهادي با يكديگر طرح شده‏اند در ركن 1 يعني بيان وضع موجود شاهنشاهي امام آنرا فاسد و فاسد كننده تشخيص مي‏دهد و همانند يك طبيب پس از تشخيص مرض و فساد، مهمترين تجويز و راهبرد خود را براي درمان جامعه ارائه داده و خواستار انقلاب سياسي اسلامي شده است. با اين عمل راه براي برپائي جامعه مطلوب و مدينه فاضله اسلامي كه قادر به تربيت انسانهاي با تربيت با فضيلت و مؤمن است باز مي‏شود.

زيربناي هندسه سياسي: توحيد و اصول اعتقادات

با چندين جلسه بحث پيرامون ولايت فقيه و طرح 4 ركن از اركان هندسه سياسي و راهبردي، امام زمينه را براي طرح پنجمين ركن آماده مي‏بيند و مسئله جهان بيني و اصول اعتقادات اسلامي را كه اساس و زيربناي هندسه سياسي اسلام است را مطرح مي‏نمايد. راز موفقيت امام در قياس با برخي ديگر مراجع و علما در همين جاست ؛يعني با آنكه نفس‏الامر و ثبوتا توحيد و اصول اعتقادات اساس و نقطه آغاز دين اسلام است، لاكن امام بحث خود را در اين دروس بطور اثباتي و استوائي ابتدا از احكام و حكومت و اصلاح و عمل و تربيت آغاز مي‏كند آنگاه به ريشه و اساس اسلامي يعني توحيد و اعتقادات مي‏رسد. يعني تحقيق و تبليغ و تعليم توحيد زماني به غايت مي‏رسد و كمال مي‏يابد كه منبعث و مبتني بر آن حكومت صالحه اسلامي در عمل و اجرا به وجود آمده باشد. در حالي‏كه بطور سنتي ممكنست سيره بسياري از علما در طول تاريخ آن بوده باشد كه تبليغ و تعليم خود را از توحيد و خداشناسي آغاز كرده و حداكثر به تجويز و توصيه برخي از احكام فردي و عبادي رسانيده باشند و در عمل و نظر هم با طاغوت‏هاي زمان خود وارد درگيري هم نشده‏اند. لاكن امام، ايمان و عمل را در ارتباط با هم كامل مي‏داند و به قول حافظ:

«نه من زبي عملي در جهان ملولم و بس                                                 ملالت علما هم زعلم بي عمل است» 

 

«حكومت اسلام حكومت قانون است. در اين طرز حكومت، حاكميت منحصر به خداست و قانون فرمان و حكم خداست. قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامي حكومت تام دارد. همه افراد از رسول اكرم(ص) گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد تا ابد تابع قانون هستند.»(26)

پس مهمترين شاخص مدينه فاضله اسلامي، حاكميت قانون است اما منبع و منشاء اين قانون، حاكميت خداوند است. از منظر توحيدي، خداوند عالم و قادر مطلق است، پس خالق مطلق همه موجودات است پس مالك مطلق است، پس حاكم مطلق است. حاكميت خدا دو شعبه مرتبط با هم دارد يعني حاكميت تكويني و تشريعي. در بُعد اول همه موجودات و مخلوقات وجودشان و سير تحولي و تكاملي‏شان تحت امر خداوند است. اما چون خداوند به انسان عقل و اراده داده بشر مي‏تواند تا حدود زيادي سير تحولي و تكامليش را بطور آزاد طي كند. اما چون خط انحراف وجود دارد، خداوند از راه لطف و به تناسب نوع تكويني و خلقت انسان، احكامي را براي هدايت او تشريع و ارسال داشته است. اگر آدمي آگاهانه و آزادانه از اين احكام تشريعي، تبعيت كند و رفتار و روابط انساني و اجتماعي خود را مطابق آنها انجام دهد مسلمان و مؤمن است يا آگاهانه و آزادانه و براي هدايت و سعادت خودش، اراده‏ش را تحت ولايت و حاكميت خداوند قرار داده است. به اين ترتيب مي‏بينيم بين باور و اعتقاد به توحيد و عمل به احكام و فرامين حكومت اسلامي يك رابطه طولي و منطقي وجود دارد و هركدام از اين حلقات ناديده گرفته شود اسلام و مسلماني ناقص مي‏شود.

نظم و عدالت

در ادامه مباحث و دروس ولايت فقيه امام به تناسب و به ضرورت، راجع به اركان مختلف هندسه سياسي و راهبردي اشاراتي دارد. مثلاً فراز زير در باره نظم به عنوان يك شاخص مهم وضع مطلوب اشاره دارد:

«اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد. امامت اعتباري و حكومت براي تنظيم امور جامعه است.»(27)

امام براي حصول اين آرمانها و برخورد با وضع موجود رهنمودها و راهبردهائي براي تبليغ و تعليم و اعتراض و مبارزه و انقلاب مي‏دهند:

«اينجا ننشينيد فقط مباحثه كنيد، بلكه در ساير احكام اسلام مطالعه كنيد حقائق را نشر دهيد، جزوه بنويسيد و منتشر كنيد. البته مؤثر خواهد بود من تجربه كرده‏ام كه تأثير دارد.»(28)

عدالت يكي ديگر از شاخص مهم جامعه مطلوب است كه امام به آن اشاره مي‏كند:

«... در حقيقت مهمترين وظيفه انبياء برقرار كردن يك نظام عادلانه اجتماعي از طريق اجراي قوانين و احكام است كه البته با بيان احكام و نشر تعاليم و عقايد الهي ملازمه دارد(29) همچنين امام با استناد به آيات قرآن دو شاخص مذموم و فاسد وضع موجود را دروغپردازي (قول اثم) و طرمخواري (كل سخت) مي‏داند و مصاديق آنرا در نظام شاهنشاهي بيان مي‏كند و لذا براي برهم زدن وضع موجود و برقراري وضع مطلوب در جامعه، رهنمود و راهبرد انقلابي مي‏دهد.»

«اگر يك اعتراض دسته جمعي بظلمه كه خلاف مرتكب مي‏شوند با جنايتي مي‏كنند بشود اگر چندهزار تلگراف از همه بلاد اسلامي به آنها بشود كه اين كار خلاف را انجام ندهيد يقينا دست برمي‏دارند.»(30)

«ما موظفيم براي تشكيل حكومت اسلامي جديت كنيم. اولين فعاليت ما را در اين راه تبليغات تشكيل مي‏دهد بايستي از راه تبليغات پيش بيائيم.»(31)

«تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسي ما است.»(32)

«ما موظفيم ابهامي را كه نسبت به اسلام به وجود آورده‏اند برطرف سازيم تا اين ابهام را از اذهان بزدائيم هيچكاري نمي‏توانيم انجام بدهيم..... اين ابهامي را كه براثر تبليغات سوء چندصد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتي بسياري از تحصيل كرده‏هاي ما پيدا شده رفع كنند، جهان بيني و نظامات اجتماعي اسلام را معرفي كنند.(33)

«اگر اسلام را موفق نمائيد و جهان بيني (يعني عقايد) و اصول و احكام و نظام اجتماعي اسلام را به مردم بشناسانيد با اشتياق كامل از آن استقبال مي‏كنند. خدا مي‏داند كه خواستاران آن بسيارند. من تجربه كرده‏ام. وقتي كلمه‏اي استعاد مي‏شد موجي در مردم ايجاد مي‏گرديد. براي اينكه مردم همگي از اين وضع ناراحت و ناراضي هستند. زير سرنيزه و خفقان نمي‏توانند حرفي بزنند. كسي را مي‏خواهند كه بايستد و با شجاعت صحبت كند. اينك شما فرزندان دلير اسلام مردانه بايستيد و براي مردم نطق كنيد، حقائق را به زبان ساده براي توده‏هاي مردم بيان كنيد و آنان را به شور و حركت درآوريد از مردم كوچه و بازار از همين كارگران و دهقانان پاكدل و دانشجويان بيدار مجاهد بسازيد. همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده‏اند كه براي آزادي و استقلال و سعادت ملت مبازره كنند. مبارزه براي آزادي و سعادت احتياج به دين دارد اسلام را كه مكتب جهاد و دين و مبارزه است در اختيار مردم قرار دهيد تا عقايد و اخلاق خودشان را از روي آن تصحيح كنند و به صورت يك نيروي مجاهد دستگاه سياسي جائر و استعماري را سرنگون كرده حكومت اسلام را برقرار سازند.»(34)

«شما اين افسردگي را از خود دور كنند، برنامه و روش تبليغات خودتان را تكميل نمائيد و در معرفي اسلام جديت به خرج دهيد و تصميم به تشكيل حكومت اسلامي بگيريد.»(35)

بله، آن آدمهاى بى‏عرضه اى كه در حوزه ها نشسته‏اند از عهده تشكيل و ادامه حكومت برنمى‏آيند، چون آن قدر بى‏عرضه‏اند كه قلم هم نمى‏توانند به كار ببرند قدمى هم در هيچ كارى بر نمى‏دارند.

از بس اجانب و عمالشان به گوش ما خوانده‏اند كه. آقا برو سراغ كارت سراغ مدرسه و درس و تحصيل. به اين كارها چكار داريد؟! اين كارها از شما نمى‏آيد!.. ما هم باورمان آمده كه كارى از ما نمى‏آيد! و اكنون من نمى‏توانم اين تبليغات سوء را از گوش بعضى بيرون كنم و به آنان بفهمانم كه شما بايد رئيس بشر باشيد، شما هم مثل ديگرانيد، شما هم مى‏توانيد مملكت را اداره كنيد، مگر ديگران چطور بودند كه شما نيستيد، جز اين نيست‏36)

«شما به حوزه‏هاي علميه نگاه كنيد، آثار همين تبليغات و تلقينات استعماري را مشاهده خواهيد كرد افراد مهمل و بيكاره و تنبل و بي همتي را مي‏بينيد كه فقط مسأله مي‏گويند و دعا مي‏كنند و كاري جزايي از آنها ساخته نيست.»(37)

جمع‏بندي

ملاحظه مي‏شود كه در فرازهاي آخر درس ولايت فقيه كه در سال 1348 در نجف از سوي امام تعليم و تبليغ شده، ارتباط و تمركز و انسجام اركان پنجگانه هندسه نظري و راهبردي محسوستر و بيشتر مي‏شود و معلوم مي‏شود كه در وراي ظاهر ساده اين جملات عامه فهم و اين گفتار حوزوي كه ظاهرا فاقد دسته‏بندي و متدولوژيست، چه هندسه دقيق و منظمي حضور دارد. ما در خلال اين انديشه و گفتار شاهد ديالك تيك و تعامل منطقي علم و عمل و عقل نظري و عقل عملي هستيم. نتيجه چنين حقيقت و هماهنگي، همانا وقوع پديده عظيم انقلاب اسلامي، براندازي يك نظام بسيار قدرتمند و استقرار يك دولت و نظام نوين ديني است، اموري كه همگي در قرن بيستم و رواج ليبراليسم و لائيسم غير منتظره هستند. در واقع اساس اين هندسه و جوهر اين هماهنگي و تناسب بين علم و عمل، در متن و بطن قرآن و سنت قرار دارد كه امام خميني توانسته به خوبي آنرا تحقيق، تبليغ تعليم و تجويز نمايد. در همين فرازهاي اساسي از انديشه و گفتار امام ملاحظه مي‏شود كه وي چگونه چند سؤال اساسي فلسفه و معرفت سياسي را مطرح كرده و به آنها پاسخ داده است.

پرسشهاي اساسي معرفت سياسي و پاسخهاي امام

1 ـ وضع موجود جامعه و حكومت چيست؟

2 ـ چرا چنين شده است؟

3 ـ اگر به همين منوال پيش برود چه خواهد شد؟

4 ـ وضع جامعه و حكومت چه بايد باشد؟

5 ـ چرا وضع بايد چنان باشد؟

6 ـ چه‏بايدكردتا ازوضع‏موجودبه‏وضع‏مطلوب‏رسيد؟

در پاسخ به پرسش اول، امام همچون يك جامعه‏شناس واقع‏بين با اتكاء به اخبار و اطلاعات واقعي و عيني، وضع موجود جامعه شاهنشاهي را تشريح، نقد و ارزيابي كرده و آنرا فاسد و فاسد كننده تشخيص مي‏دهد.

در طرح سؤال دوم، امام وارد وضع مسبوق جامعه ايران و اسلام شده و همچون يك مورخ مطلع، عواملي چون توطئه يهود در صدر اسلام و ورود استعمار به جهان اسلام، سستي حكام و اهمال حوزه‏هاي علميه و جهل و بي خبري توده‏ها را علت و ريشه فساد و خرابي وضع موجود بر مي‏شمارد. در پاسخ به سؤال سوم امام تلويحا در اين دروس و صريحا در بسياري از اعلاميه‏ها و سخنراني‏ها هشدار مي‏دهد كه اگر وضع موجود به‏همين روال پيش برود، سقوط كيان ملت و اسلام و ذلت و زبوني امت حتمي است و اين نكته بسيار مهمي در هندسه سياسي و راهبردي امام است. او مي‏گويد اگر وضع موجود را هم كسي توجيه كند واز ترس جان و مال مسلمين هم تجويزي براي برخورد با مفاسد ندهد اما خرابتر شدن و سقوط و اضحملال جامعه مسلمين در آينده ايجاب مي‏كند كه نگذاشت وضع بدتر شود و بايد جهت اصلاح آن قيام كرد.

در پاسخ به سؤال چهار امام شاخص هائي براي وضع مطلوب جامعه اسلامي با اتكاء به قرآن و سنت بيان مي‏كند كه مهمترين آنها عبارتند از:

1 ـ حاكميت قانون الهي؛ 2 ـ وحدت؛ 3 ـ نظم؛ 4 ـ عدالت

امام جامعه مطلوب را موجب تربيت و فضيلت و ايمان مردم و سبب حصول سعادت و كمال مي‏داند.

در اينجا نوبت به پاسخ اين پرسش اساسي مي‏رسد كه ويژگيها و شاخص‏هاي وضع مطلوب مبتني بر چه فلسفه و منطقي هستند و از كجا منبعث شده‏اند و خلاصه اينكه چرا وضع مطلوب اسلامي چنين باشد؟ در پاسخ به اين سؤال امام جهان بيني و اصول اعتقادات اسلامي و در راس آن مقوله توحيد و حاكميت خداوند را مطرح مي‏نمايند.

اما مهمترين فراز انديشه سياسي امام كه ضميره او و راز براندازي نظام شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در آن نهفته است، راهبرد، توصيه و تجويزهاي عملي و عملياتي وي است. در اينجاست كه او به آخرين و ششمين سؤال هندسه سياسي و نظري پاسخ مي‏دهد. در واقع پنج پرسش نخست عمدتا در عرصه عقل نظري هستند و به «چيستي‏ها و چه بايد باشدها» پاسخ مي‏گويند. امام سؤال ششم در عرصه عقل عملي است. اين امر نشان مي‏دهد كه عقل عملي كه مبين تكاليف و شارح اعمال مؤمنين و مسلمين است تا چه حدّ مهم است زيرا براي پاسخگوئي به آن لازم است به پنج سؤال بسيار مهم در عرصه عقل نظري پاسخ گفت. امام با توضيح معارف و قضايا و يافته‏هاي پنج محور نظري است كه، پاسخ سؤال ششم را بيان كرده و تجويزها و راهبردهاي عملي خود را براي برهم زدن وضع موجود شاهنشاهي و استقرار وضع مطلوب اسلامي و تأسيس دولت و حكومت اسلامي براساس ولايت فقيه، بشرح زير صادر مي‏كند:

1ـ اعتراض خواص و نخبگان به حكومت؛ 2 ـ تبليغات براي توده‏ها 3 ـ تعليمات براي طلاب و عامه مردم؟ 4 ـ انقلاب عمومي؛

امام اعتراض را قدم اول مي‏داند و علما و مبارزين و روشنفكران را به آن دعوت مي‏كند تا به هرشكل آنرا متوجه رژيم شاه نمايند و به اين وسيله آنرا دچار ضعف و سستي كرده و در دل مردم اميد و انگيزش ايجاد نمايند. تبليغات و تعليمات نيز به عهده علما و خواص و روشنفكران است كه به آن وسيله وضع مطلوب اسلامي و اسلام را تشريح و ابهام زدائي كرده و وضع موجود شاهنشاهي را شرح و نقد و طرد نمايند. پس از اين مراحل و با روشن شدن افكار عمومي و شيوع نارضايتي عامه از وضع موجود، زمان انقلاب و براندازي فرا مي‏رسد و بايد با بسيج همگاني و سازماندهي توده‏هاي مسلمان ناراضي، انرژي لازم و ابزار مناسب را به ميدان مبارزه آورده حكومت جابر را ساقط كرده، حكومت اسلامي تشكيل داده تا به آن وسيله وضع مطلوب اسلامي را ايجاد نمود.

سخن آخر

فرضيه ما اين بود كه طرح مزبور داراي 5 ركن منسجم و مرتبط بود كه مي‏توان نام «هندسه سياسي، نظري و راهبردي مدينه فاضله و وضع مطلوبً برآن نهاد.

در تشريح و اثبات و آزمون وسيع‏تر، عميق‏تر و دقيق‏تر اين فرضيه توصيه‏هاي زير ارائه مي‏شود:

1 ـ بخش‏هاي وسيع‏تري از افكار و گفتار و نوشتارهاي امام با چارچوب فوق تحليل شود.

2 ـ قانون اساسي جمهوري اسلامي با اين چارچوب بررسي شود. مشخصا اصول دوم و سوم آن مبتني براين هندسه تفسير شود.

3 ـ از آنجا كه قرآن مهمترين منبع و سند اسلامي است و انديشه امام از آن ملهم است، هندسه سياسي مذكور را در آيات آن پي بگيريم.

نويسنده : حشمت زاده، محمد باقر


 

پي‏نوشتها:

1ـ محمد حسن رجبي، زندگينامه سياسي امام خميني، وزارت ارشاد، چ 1، 1369، ص شش.

2ـ محمد باقر، حشمت زاده، چارچوبي براي تحليل و شناخت انقلاب اسلامي ايران، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1378، ص 39.

3ـ مصطفي، ملكوتيان، سيري در نظريه‏هاي انقلاب، چ 2، نشر قومس، 1376، ص 96.

4ـ كارل، ما نهايم، ايدئولوژي و اوتوپيا، ترجمه فريبرز محمدي، انتشارات دانشگاه تهران، 135، ص 200.

5ـ محمد باقر، حشمت زاده، مأخذ پيشين، ص 38.

6ـ ويل، دورانت، تاريخ تمدن، ج 2، ترجمه آريان‏پور و ديگران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج 3، 1370، ص

7ـ جان اسپوزتيو، اسلام سياسي و غرب؛ گفت‏گوي تمدن‏ها يا برخورد تمدن‏ها، مجله سياست خارجي، تابستان 77، ص 299.

8ـ عباسعلي، عميد زنجاني، مباني انديشه سياسي اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه‏اسلامي، 1375، ص126.

9ـ سيد عباس موسويان، پس‏انداز و سرمايه‏گذاري در اقتصاد اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1375، ص 92.

10ـ محمد جواد، باهنر، معارف اسلامي، نشر فرهنگي اسلامي، 1361، ص 82.

11ـ سيد جلال‏الدين، مدني، مباني و كليات علوم سياسي، ج 1، 1372، ص 177.

12ـ سيد محمد، خاتمي، از دنياي شهر تا شهر دنيا، نشر ني، چ 2، 1376، ص 176.

13ـ ابوالفضل، قاضي، حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، انتشارات دانشگاه تهران، چ 2، 1370، ص 384.

14ـ مطهري، مرتضي، عدل الهي، صدرا، چ 10، 1357، ص 47.

15ـ محمد باقر، حشمت‏زاده، مسائل اساسي علم سياست، كانون انديشه جوان، 1377، ص 38.

16ـ امام خميني، ولايت فقيه و جهاد اكبر، بي تا، انتشارات سعيد، ص 5.

17ـ امام خميني. ولايت فقيه : ص 6

18ـ همان: ص 7

19ـ همان: ص 9

20ـ همان: ص 11

21ـ همان: ص 12

22ـ همان: ص 18

23ـ همان: ص 19

24ـ همان: ص 29

25ـ همان: ص 35

26ـ همان: ص 47

27ـ همان: ص 75

28ـ همان: ص 75

29ـ همان: ص 77

30ـ همان: ص 141

31ـ همان: ص 151

32ـ همان: ص 152

33ـ همان: ص 154

34ـ همان: ص 155

35ـ همان: ص 166

36ـ همان: ص 167

37ـ همان: ص 171

( 231 )


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






اين مطلب درفهرست موضوعات وبسايت-رديف: امام خمینی ورهبری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:, | 10:20 | تهيه وتنظيم مطالب توسط : سیدمحمدباقری | | بازديد :